روزهای سپری شده زمین چارلتون و چال‌سرخ + عکس‌های زیرخاکی

حدود ۹۰ سال قبل آبادی کوچکی به نام «ولی آباد» در مجاورت جاده قم وجود داشت که آب چندین قنات از آن می گذشت.

همشهری آنلاین-سودابه رنجبر:   همچنین بخش مهمی از آب های سطحی تهران بعد از گذشتن از این آبادی به پایین دست روستا می رفت. زمین های زراعی اهالی در پشت خانه هایشان بود. آنها بیشتر گندم و جو می کاشتند. تا اینکه در دوره پهلوی اول، یعنی حدود سال ۱۳۱۰، زمین های زراعی محله ولی آباد برای ساخت خط آهن تهران - مشهد انتخاب شد. از همان زمان بود که کشاورزی در آبادی از رونق افتاد و تجارت و دامداری پیشه مردمان اصیل این خطه از شهرری شد.

محله ای که در انتهای آن راه آهن تهران مشهد بود و در ابتدایش هم، تنها جاده ای که تهران را به قم وصل می کرد و به تازگی آسفالت شده بود. همه اینها سبب شد تا ولی آباد اعتبار بیشتری پیدا کند. تعداد خانه های مسکونی در آن افزایش یافت و خیلی زود یکی از محله های اصیل و بومی نشین شهرری شد. اکنون محله ولی آباد از شمال به میدان «هادی ساعی» از جنوب به محله دولت آباد قیصریه و پل شهید «آوینی» منتهی می شود.

گشت وگذار نیم روزی در این محله، فرصتی بود تا تاریخ شفاهی آن را ورق بزنیم. در این گشت وگذار بود که فرصت دیدار با معلم قدیمی و فراموش شده ای را پیدا کردیم و خاطرات بازیکنان قدیمی ترین تیم فوتبال شهرری را مرور کردیم و همچنین از خاطرات همبستگی مردم در مقابله با طغیان نهر فیروزآبادی شنیدیم. 

قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

آپارتمان های جدید و سر به آسمان ساییده در کنار خانه های قدیمی و فرسوده با قدمت بیش از ۶۰سال در محله ولی آباد ترکیب ناهمگونی از شهرسازی را به وجود آورده است.  پیش از آنکه دیواری بتونی بین محله ولی آباد و خط آهن تهران مشهد ساخته شود، ولی آباد از نظر مسافران قطارهای مشهد، محله ای بود قدیمی با خانه های یک و حداکثر ۲طبقه که اهالی آن از قشر متوسط جامعه بودند.

در بعضی از بخش های محله بافت مخروبه ای وجود داشت که چهره نه چندان خوشایندی به محله می داد اما حالا ساختمان ها چنان تنگ هم ساخته شده اند که مسافران قطار تهران-مشهد از پشت دیوار بتونی هم می توانند هر روز شاهد رشد محله و قد برافراشتن آپارتمان هایی باشند که نماهای پر تجمل آنها حکایت از تغییر الگوهای زندگی در این محله دارد. کوچه ها هنوز نام قدیمی خود را حفظ کرده اند.

کوچه کاوه، کوچه آب لوله، کوچه حمام، کوچه مسجد، رختشورخانه، کوچه طلاب و... هریک از این کوچه ها برای اهالی قدیمی ولی آباد هزاران خاطره دارد. کوچه هایی که در گذر اتفاقات و جنگی که بر ایران تحمیل شد امروز به نام نامی بچه هایی از ولی آباد مزین شده که جان خود را برای دفاع از این آب و خاک نثار کردند. درست روبه روی این کوچه ها، جایی که آپارتمان ها با نظم بیشتری به صف شده اند؛ گاوداری ارباب غلام وجود داشت که یکی از گاوداری های بزرگ ری بوده است. 

زمین «چارلتون» اینجاست

پیش از اینکه دیوار بتونی بین راه آهن و محله ولی آباد ساخته شود، در کوچه طلاب، یک زمین خاکی فوتبال وجود داشت. این زمین درست در مکانی بود که امروز دادسرا و شهرداری منطقه در آن ساخته شده است. وجود همین زمین خاکی سبب شده بود تا تیم فوتبال ولی آباد در آن زمان اسم و رسمی داشته باشد. اغلب بازیکنان این تیم جوانان محله ولی آباد بودند و معمولا هم نتایج خوبی در مسابقات شهرری و شهرستان های استان تهران به دست می آوردند.

«پورحافظ» یکی از بازیکنان قدیمی تیم فوتبال ولی آباد است. او می گوید: «این گونه نبود که هرکس دوست داشت بتواند عضو تیم ولی آباد شود. بازیکنان برای عضویت در این تیم رقابت می کردند. یکی از علت های همبستگی و قدرت تیم ما وجود همین زمین خصوصی بود. هرچند زمین خاکی بود و امکاناتی نداشت اما این زمین تنها سرمایه و فخر فوتبال محله ما محسوب می شد.»

پورحافظ که حالا بازنشسته آموزش و پرورش است ما را با خاطراتش به سال های دور می برد: «نام زمین خاکی ما «چارلتون» بود و در بین فوتبالیست ها به همین نام شهرت داشت. البته یک زمین فوتبال دیگری هم به نام «چاله سرخ» وجود داشت که در خیابان شهید فدایی واقع بود. » پورحافظ همچنان ساکن محله ولی آباد است و با بازیکنان تیم سابقش ارتباط دارد. 

 شب نشینی های محلی

در قدیم تقریبا همه خانه های ولی آباد آب انبار داشتند که باید توسط میراب ها پر از آب می شد. از میرآب های معروف این محله می توان به عباس بختیاری، شکرالله بختیاری و مشهدی محمد اشاره کرد. «احمد علی اکبری» از ساکنان قدیمی ولی آباد که کودکی اش را در این محله گذرانده است می گوید: «هفته ای یک روز، میرآب، آب قنات را به آب انبار خانه ها هدایت می کرد. این اتفاق اغلب تا نیمه های شب طول می کشید و همین بهانه ای می شد که همسایه ها تا پاسی از شب در کوچه ها می ماندند و تنقلاتی که در خانه داشتند با یکدیگر شریک می شدند و شب را صبح می کردند. این ضیافت های شبانه هنوز هم جزو بهترین و شیرین ترین خاطرات ما از آن دوران است.»

 سیل آمد و ما ایستادیم

احمد آقا یکی از اهالی قدیمی محله ولی آباد است. او خاطرات زیادی از حدود ۵۰ سال قبل دارد. می گوید: «رودخانه ای که آب های سطحی شمال تهران را به شهرری هدایت می کرد درست از جلو محله ما می گذشت. در یکی از روزها به دلیل بارندگی زیاد، این رودخانه طغیان کرد و آب وارد خانه های اهالی شد. آب این رودخانه اغلب آلودگی هایی همراه خود داشت. خوب به یاد دارم قبل از اینکه مأموران دولتی خبردار شوند، اهالی محله به سرعت کیسه هایی را از خاک و سیمان پرکردند و تمام درها و درزها را پوشاندند تا جلو ورود آب به داخل خانه ها را بگیرند. اول خانه هایی که نزدیک رودخانه بودند ایمن شدند. در واقع برای جلوگیری از خسارت احتمالی همه با هم کمک می کردند و این نبود که هر کسی تنها مراقب خانه خود باشد. در نهایت هم به دلیل همین همدلی ها، سیل آن سال خسارت زیادی به خانه ها وارد نکرد.»

مسجدی با قدمت بیش از یک قرن 

یکی از قدیمی ترین مسجدهای شهرری در محله ولی آباد قرار دارد. هرچند طی سال های گذشته چندین بار مسجد امام حسن ع مرمت شده است اما هنوز هم بقایای رختشورخانه و آب انبار در زیر زمین آن وجود دارد که گواهی بر قدمت آن است. رختشورخانه مسجد در سال های قبل از دهه ۳۰ فعال بوده و پس از آن نیز کوچه مسجد به دلیل جاری شدن آب قنات در آن، محلی برای شست وشوی لباس بود. خانم ها هر روز با تشت هایی که بر سرداشتند به کوچه مسجد می آمدند و در انتهای کوچه، جایی که هنوز ۲ درخت کاج بلند قد برافراشته اند؛ رخت های خود را در آب قنات می شستند. 

کارگرهای کوره پزخانه در حمام

در ابتدای کوچه شهیدان صالح کندری، جایی که پایه های پل عابرپیاده قرارگرفته، روزی حمام ولی آباد قرار داشت. حمامی که قدیمی ها آن را به نام حمام حسن آقا می شناسند. این حمام در فصل زمستان میزبان کارگران کوره پزخانه بود. کارگران مهاجر که تنها برای کار به این محله می آمدند در فصل تابستان در محل کوره ها و در فصل سرد در حمام ها ساکن می شدند. «علی حسینی» از ساکنان قدیمی محله می گوید: « بچه که بودیم، وقتی به حمام می رفتیم حمام هم مسافر خانه بود و هم محل شست وشو. خزینه حمام آنقدر شلوغ بود که من همیشه پدرم را در خزینه گم می کردم و با کلی پرس وجو پدرم مرا در گوشه ای از خزینه پیدا می کرد و این قصه هر بار تکرار می شد.»

معلمی که دیگر چیزی به یاد ندارد

همان طور که در کوچه های تنگ و نامنظم ولی آباد، قدم می زنم خانم سالخورده ای را می بینم که تارهای سپید مویش به سپیدی ابریشم طعنه می زند. او می گوید: «به دنبال کسی می گردی؟ »

سؤالش را با سؤال پاسخ می دهم که: « چند سال است در این محله زندگی می کنید؟ » او صدای مرا نمی شنود و گوش هایش آنقدر سنگین شده که فقط لب خوانی می کند. از سختی روزگار می گوید. انگار سال ها است که با کسی درد دل نکرده است. شمرده شمرده حرف می زند. بیش از هر چیز نگران برادرش است. او می گوید: «برادرم پیر شده و حافظه اش را از دست داده است. او چند وقت قبل در مسیر خانه گم شد و چند روزی طول کشید تا پلیس او را پیدا کند.»

می گوید: « برادرم برای گرفتن حقوق باز نشستگی اش از خانه خارج شده بود.» هرچه بیشتر می گوید داستان زندگی او و برادرش جذاب تر می شود. در نهایت متوجه می شوم که این خواهر و برادر سال هاست بدون اینکه ازدواج کنند با یکدیگر زندگی کرده اند و برادر از معلمان و پیشکسوتان قدیمی شهر است. آقای «نیکو آمال» از معلمان قدیمی مدرسه ابتدایی ناظمیه بوده که امروز نه تنها شاگردانش او را فراموش کرده اند بلکه خودش هم دیگر چیز زیادی از گذشته یادش نیست. همین که خواهر کلید به در می اندازد آقای نیکو آمال پشت در حیاط نشسته و می گوید: «منتظرت بودم که بیایی.»

خواهر با لحن مهربانی می گوید: «جلو آفتاب نشین، مریض می شی.» وقتی از آقای نیکو آمال می پرسم شما معلم بوده اید؟ کمی فکر می کند و پاسخ می دهد: «بله دخترم اما اگر امتحان داری من الان نمی توانم به شما کمک کنم. خیلی چیزها فراموشم شده.»

آقای نیکو آمال درکمال ادب و احترام خداحافظی می کند و من هنوز به این فکر می کنم که این معلم پیر بی شک گنجینه ای بوده از خاطرات تلخ و شیرین گذشته و ای کاش فقط چند سال زودتر سراغش آمده بودم. 

رسم طبق کشان از رسم های قدیم که به خصوص تا ۲۰سال گذشته در شهرری مرسوم بود. در این رسم هدایای دوران نامزدی و جهیزیه عروس را در طبق های بزرگی می گذاشتند و با سلام و صلوات به خانه می بردند. وسایل مورد نیاز نوزاد را هم قبل از تولد به عنوان سیسمونی در طبق هایی روی سر می گذاشتند و به منزل زوج جوان می بردند.  این تصویر منظره ای از طبق کشان سیسمونی در محله «ولی آباد» است.   بازی فوتبال جوانان دهه۴۰ محله ولی آباد در تیم «جاویدان». این تیم حدود ۲۰سال فعال بود. زمین خاکی جوانان محله ولی آباد به اسم «چارلتون» نامگذاری شده بود. این زمین در محلی بود که اکنون شهرداری منطقه در آن ساخته شده است. عکاس این عکس آقای «سلیمی» است که بعدها یکی از عکاسان حرفه ای شهرری شد و بیشتر عکس های ورزشی می گرفت.  جوانان محله ولی آباد علاوه بر اینکه در زمین خاکی محله شان فوتبال بازی می کردند از دیگر امکانات محله شان نیز استفاده می کردند. مثل پریدن از عرض حدود ۳متری نهر «آب سیلی» که از ابتدای خیابان شهید آوینی امروز می گذشت. در این تصویر «احمد علی اکبری» در حال پریدن است. هرچند که به نظر می رسد این پرش ناموفق بود اما او که الان ۶۵ ساله است معتقد است که پرش موفقیت آمیزی داشت. 

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰ به تاریخ ۱۳۹۴/۰۶/۰۲

منبع: همشهری