یوسف زاده مطرح کرد؛ ...
یک آزاده نویسنده و شاعر گفت: بار عاطفی نامه های اسارت بالا بود، مثلا پدران و مادران فرزندان خود را در نامه گل گمشده من خطاب می کردند. در این بین عاشقانه های غم انگیزی هم وجود داشت.
به گزارش خبرنگار مهر، دومین نشست روایت پنهان، واکاوی نامه های دوران اسارت توسط دفتر هنر و ادبیات اسارت با حضور احمد یوسف زاده، ابراهیم اکبری دیزگاه، معصومه آباد، ساسان ناطق و مرتضی سرهنگی بعدازظهر امروز دوشنبه ۶ آذر در سالن طاهره صفارزاده حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد.
نامه های دوران اسارت پیام آور مقاومت بودند
در ابتدای این نشست مذکور معصومه آباد گفت: نامه های دوران اسارت، این پرنده های کاغذی پیام آور عشق، ایمان، محبت، مقاومت، صبر و بردباری بودند. نامه ها، نامه نبودند، بلکه تمام لحظات، احساس، عواطف و زندگی ما در دوران اسارت را در خود زنده نگه می داشتند و حیات می داند.
وی ادامه داد: «من زنده ام» اولین نامه من بود که نوشتم و به ایران فرستادم. نیروهای عراقی بالای سرم ایستاده بودند و می گفتند فقط دوکلمه می توانی بنویسی. نمی دانستم با دو کلمه چه باید بنویسم باید رنج و سختی دوران اسارت را می گفتم. پرسیدم: «نامه به دست چه کسی می رسه؟» گفتند: «خانواده» به خاطر جنگ خانه ای نداشتیم. مانده بودم نامه به کجا می رسد «من زنده ام» رمز بین من و برادرم بود. قرار گذاشته بودیم هر جا که بودم بنویسم: «من زنده ام». همین دو کلمه را نوشتم: «من زنده ام. در بیمارستان الرشید بغداد هستم. پرسیدم: «بیشتر از دو کلمه شد، اشکالی ندارد؟» گفتند: «نه» نامه را به برادرم در تهران فرستادم.
این رزمنده و آزاده دوران دفاع مقدس افزود: نیروهای صلیب سرخ گفتند: «باید عکسم بگیریم.» به لنز دوربین نگاه می کردم، احساس می کردم قرار است خانواده از این نگاه من همه چیز را بفهمند. نمی دانستم لبخند بزنم یا نزنم می خواستم درد و رنج های اسارت را هدیه کنم، به همین خاطر لبخند تلخی را هدیه کردم و عکس گرفتند.
آباد گفت: وقتی برای خانواده نامه نوشتم در اردوگاه موصل بودم و نامه خانواده که به دستم رسید در اردوگاه عنبر به سر می بردم. من دختر تو جیبی بابا بودم و نامه ای که از خانواده به من رسید نوشته بودند: «نور دیده کجایی؟» نامه هایی که در زندان به دست ما می رسید ملک و ملکوت، صبر و بردباری و خواب و بیداری بود. من از آن دوران سیصد و پنجاه نامه دارم. شعر «ای نامه که می روی به سویش، از طرف من ببوس رویش» در بیشتر نامه ها استفاده می شد. گاهی در اردوگاه نامه های هم را تبادل می کردیم و می خواندیم. نامه های عاشقانه بی نشان به من می رسید که نمی دانستم از کیست و آخر نامه می نوشت: «در ارادت به تو جاودانه خواهم ماند.» بعدها فهمیدم صاحب این نامه ها آقای صالحی همسرم بوده است.
ادبیات اسارت، انسان گونه ترین ادبیات جنگی است
در ادامه دومین نشست روایت پنهان سرهنگی گفت: ادبیات اسارت، انسان گونه ترین ادبیات جنگی است. سربازی که اسیر می شود، سرباز نیست انسان بی دفاع است که نیازمند کمک است. حق زنده بودن اولین چیزی است که یک اسیر یاد می گیرد. با خواندن نامه های دوران اسارت می فهمیم که اسرا به خانواده امید می دادند.
وی در ادامه سخنانش افزود: با سی میلیون تومان پول، ۱۲ هزارتا از نامه های دوران اسارت را جمع آوری کردم. این نامه ها سند محکم هستند و منبع مطالعاتی خوبی خواهند بود. زمانی که شروع به جمع آوری کردم، نمی دانستم دامنه اینقدر وسیع خواهد بود. نامه ها خوانده و تجزیه می شوند و ان شاالله به مطالب بهتری خواهیم رسید. دوستانی که در استان ها نامه ها را جمع می کردند با ما تماس می گرفتند و می گفتند: «ما را گرفته اند.». در جواب می گفتم: «یه کپی از نامه بدید رهاتون می کنن.» کسانی هستند که خودشان کار نمی کنند و اجازه نمی دهند دیگران هم کار بکنند.
نامه های دوران اسارت، زنده ترین متن است
اکبری دیزگاه یکی دیگر از سخنرانان این نشست گفت: وقتی نامه های دوران اسات را می خواندم، احساس می کردم زنده ترین متن ها را دارم می خوانم. چهار نوع وجود داریم. وجود خارجی، وجود ذهنی، وجود لفظی و وجود کتبی چهار نوع وجود هستند. در این نامه ها اتحادی صورت گرفته، مثلا وجود خارجی با وجود کتبی یکی شده است.
وی ادامه داد: انسان دو امکان زمان و مکان دارد و با این دو امکان زنده است. اسیر و زندانی با هم تفاوت دارند. اسیر برای مکان که ایران باشد، جنگیده و این مکان را از دست داده و در یک محدوده چند وجبی زندگی می کند و تنها سرمایه اش زمان است، این زمان می تواند حال باشد یا گذشته، اما زندانی برای مکان نجنگیده است. اگر مواجه اسرا با زمان درست نشود دچار رکود می شوند، خانواده ها در نامه سعی داشتند زمان را بگذرانند. در نامه های معصومه آباد می دیدم که بر زمان تسلط دارد. امید به آینده دارد. سرشار از زندگی است.
عاشقانه های غم انگیزی در نامه های دوران اسارت وجود داشت
در پایان دومین نشست روایت پنهان یوسف زاده گفت: در دوران اسارت وقتی اسیری نامه می نوشت ۶ ماه طول می کشید تا برود به دست خانواده برسد. مجاهدین خلق خیانت می کردند، در نامه ها دست می بردند و آن را دست کاری می کردند. اسرا از طبقه متوسط جامعه بودند، از آیات و روایات و اشعار حافظ در نامه ها خیلی استفاده می شد. توصیه به صبر و مقاومت در تمام نامه ها به چشم می خورد.
وی ادامه داد: بار عاطفی نامه ها بالا بود، مثلا پدران و مادران فرزندان خود را در نامه پسر نازنینم، گل گمشده من و جگرگوشه خطاب می کردند. در این بین عاشقانه های غم انگیزی هم وجود داشت و اسرای متأهل سعی داشتند همسران و فرزندان خود را از انتظار و چشم انتظاری در بیاورند. محمد ابراهیم غفاریان در نامه دورن اسارت خود به همسرش آورده است: «شما مختار هستید عقد بین ما را ساقط کنید. برای رهایی از اسارت مدت معینی نیست. در صورت لزوم با مراجعه به دفتر ازدواج و طلاق مشکل خود را حل کنید. بدون احساس و عواطف و با مشورت با بزرگ ترها تصمیم بگیرید.»
فاطمه همسر غفاریان در جواب نامه نوشته است: «محمد، نمی دانم چه طور بعد از دو سال اسارت این پیشنهاد به ذهن شما رسیده است. پس خانمی که چند فرزند دارد و همسرش در اسارت است، چه طور تحمل می کند؟ من هم مثل او. راضی هستم به رضای خدا. مهم ایمان است. صبر انسان را به خوشبختی می رساند.» این خانم ۹ سال انتظار همسرش را کشید تا از بند اسارت آزاد شد، الآن هم با هم زندگی می کنند و بچه هایشان عروس و داماد شده اند. اسیری به نام حسن کافی داشتیم. مادر او بی سواد بود. برای اینکه بتواند برای پسرش نامه بنویسد به نهضت سواد آموزی رفت و سواد خواندن و نوشتن یاد گرفت.